بعضی افراد مشکلات دوران نوجوانی را به منزله دوره ای از زندگی انسان می دانند که در طی آن وقوع انقلابات زیادی غیر قابل پیش گیری است و حتی کار را بجائی رسانیده اند که جوانی و جنون را مترادف دانسته و جنون جوانی را امری طبیعی دانسته اند، چنانچه گویی اصولا دوران بلوغ دوران بی قراری و اغتشاش است.
اما نظر آنها کاملا افراطی و نادرست است
زیرا نوجوانی که از بدو تولد در یک محیط سالم پرورش یافته باشند این مرحله را با راحتی و نشاط پشت سر گذاشته و اگر هم اندک بی نظمی و اختلالی ابراز دارند اشکالشان درست مانند موردی ناچیز است که کودک بهنگام دندان در آوردن ابراز می دارد.با این همه بعید نیست که اشکالات بالغ بمراتب از اختلالات کودک شدیدتر و این امر دو علت دارد که یکی جسمانی و دیگری روانی است.
علت جسمی
نخست این که در سازمان بدن چنان تغییرات سریعی روی می دهد که ممکن است تعادل ترشح غدد را بکلی برهم زند. این تغییر را به زبان عامیانه تغییر در خلق می خوانند. زیرا در حقیقت خلق و رفتار انسانی عبارت از تاثیر چگونگی سازمان بدن در زندگی روانی و عاطفی است.
و هر گاه این تاثیر از هر حیث منفی باشد ممکن است حتی منجر به ایجاد خطرناکترین بیمار های روانی مانند افسردگی های شدید گردد لیکن اختلالات ناچیز بیشمار دیگری هم وجود دارد که از همان منبع جسمی و غدد سرچشمه می گیرد مثل بد فرمی بدن، مشکلات پوستی و …..
علت های روانی
علل دیگر جنبه روانی دارد مثل کمال گرایی یا احساس یاس و نا امیدی و خیلی موارد دیگر. اغتشاش دوران بلوغ همچنین ناشی ازآن است که غرایز و انگیزه های اساسی ماننده پرخاشگری و غریز جنسی چنان با شتاب پرورش می یابند که عنان اداره آنها از دست انسان خارج می شود. این نقصان تسلط بر غرایز ناشی از عوامل عدیده ای است.
نخست
بی نظمی های جسمانی که قبلا اشاره کردیم و سپس نقصان تحمیل انضباط بر خود که مظهر آن گاهی والدینی هستند که از بدو تولد ناز پرورده بار آمده و تابع هیچ گونه نظم و مقرراتی نبوده اند و یا بالغی که پدر و مادرش برای وی از بدو کودکی از لحاظ تسلط بر نفس و اداره عواطف خود به هیچ روی سرمشق رضایت بخشی نبوده اند.
در مورد این نوع بالغان غالبا چنین اظهار عقیده می کنند:
هر گاه در دوران کودکی اندکی بیشتر آنانرا با انضباط آشنا می کردند هرگز به این صورت در نمی آمدند. تا اندازه ای این گفته درست است ولی نباید چنین نتیجه گرفت که یگانه علت طوفانها و انقلاب های دوران بلوغ کم انضباطی است بلکه غالب اوقات عکس آن نیز مشاهده می گردد.
چنانچه بالغی که در دوران طفولیت تحت انضباط بسیار شدیدی با آمده است بمحض بدست آوردن آزادی بیشتری با شدت فراوان روح طغیان خود را ابراز داشته و همه قوانین و مقررات را پایمال می کنند.
از طرف دیگر
هرگاه والدین کودک را همواره با انضباط شدیدی پرورش داده و از او اطاعت کورکورانه خواسته و در همه موارد بجای او تصمیم گرفته باشند حس اعتماد به نفس و استقلال را درست در وی پرورش نداده اند بطوریکه با اشکال می تواند خودش را برای خودش تصمیم بگیرد و بهمین جهت هنگامیکه داخل صحنه زندگی می شود اعم از اینکه داخل دانشگاه گرددو یا اینکه شروع بکار کند، خود را کاملا سرگردان و بی اراده خواهد یافت و شخصیت نیرومند و قدرت تصمیم تصمیم نخواهد داشت و نخواهد توانست از آزادی جدید درست استفاده کند
در نتیجه
حوادث وخیمی ببار خواهد آورد و از آنجا که همیشه تابع اراده پدر و مادر بوده است از این پس تابع تسلط و فرمان دیگران خواهد گردید.
این مطلب (مشکلات دوران نوجوانی) همچنان ادامه خواهد داشت.
گردآورنده: هادی زند کارشناس ارشد روانشناسی